هزار و یک شب فصل اول قسمت 12

50,000 

هزار و یک شب فصل اول قسمت 12

 

هزار و یک شب فصل اول قسمت 12
هزار و یک شب فصل اول قسمت 12

 

این قسمت از کتاب صوتی از ابتدای شب  35  تا پایان شب  37 می باشد و حجم   مگابایتی و طول 30 دقیقه می باشد.

هزار و یک شب فصل اول قسمت 12

 

در انبار موجود نمی باشد

توضیحات

کتاب صوتی هزار و یک شب اثری ماندگار از تیم قدرتمند ققنوس است و به گویندگی خانم عاطفه افروزه و تدوین مهران صابری می باشد.
 

هزار و یک شب فصل اول قسمت 12
هزار و یک شب فصل اول قسمت 12

 

هزار و یک شب فصل اول قسمت 12

به‌گفته علی‌اصغر حکمت این کتاب پیش از دوره هخامنشی در هند به وجود آمده و قبل از حمله اسکندر، به فارسی (احتمالاً فارسی باستان) ترجمه شده و در قرن سوم هجری بعد از حمله اعراب به ایران زمانی که بغداد مرکز علم و ادب بود از پهلوی به عربی برگردانده شده‌است. متأسفانه اصل پهلوی کتاب را زمانی که به عربی ترجمه شد از بین بردند.

او دلیل آنکه کتاب پیش از اسکندر به فارسی درآمده را به مروج‌الذهب مسعودی (درگذشته به سال ۳۴۶ ه‍.ق) و الفهرست ابن ندیم (درگذشته به سال ۳۸۵ ه‍.ق) مراجعه می‌دهد و سپس با اشاراتی به مشابهت هزار و یک شب با کتاب استر تورات استدلال می‌کند که هر دو کتاب در یک زمان و پیش از حمله اسکندر نوشته شده‌اند و ریشه واحد دارند.

نام ایرانی آن هزار افسان است و وقتی به عربی ترجمه شده، نخست الف خرافه و سپس الف لیله خوانده شده، و چنان‌که حکمت می‌گوید در زمان خلفای فاطمی مصر به صورت الف لیلة و لیله (هزار شب و یک شب) درآمده‌است.

کتاب هزار و یک شب به سه نسخه تقسیم می‌شود: نسخه هندی که پیش از دوره هخامنشی به زبان سانسکریت نوشته شده، نسخه ایرانی که ترجمه‌ای از نسخه سانسکریت به فارسی باستان می‌باشد و نسخه عربی که در دوران هارون الرشید از زبان پهلوی به عربی ترجمه شده. می‌توان گفت در تمام ترجمه‌ها تعدادی داستان جدید به آن اضافه شده‌است.

رضا طاهری در مقدمهٔ کتاب قصه‌های ایرانی هزار و یک روز از فرانسوا پتیس دلاکروا ساختار داستانی کتاب هزار و یک شب را از رستهٔ کتاب‌های جامع الحکایات و ادبیات تو در تو می‌داند و ساختار داستانی این کتاب را این گونه بررسی می‌کند: ساختار کمیتی «هزار و یک شب»: ۱۱ داستان دنباله‌دار، ۴۱ داستان بلند و ۲۰۲ داستان کوتاه است و ده‌ها داستان خطی که جمعاً ۲۴۴ قصهٔ کلاسیک است.

بهرام بیضایی از دیگر کسانی که در این زمینه کار کرده‌است و در جواب به شرق شناسانی که ریشهٔ هزار و یک شب را به اعراب و یونانیان نسبت می‌دهند اما از ایرانی بودن آن سخنی به میان نمی‌آورند، چنین می‌گوید:

«هزار و یک شب اصلیتی ایرانی دارد چرا که داستان اصلی یا داستان بنیادین آن ایرانی است و آن قصه خود شهرزاد است.»

هزار و یک شب فصل اول قسمت 12

ملا عبداللطیف طسوجی (… – ۱۳۰۶–۱۲۹۴ ه‍. ق) نویسنده، مترجم و از فضلای عهد فتحعلی شاه و محمد شاه و اوایل عهد ناصری است. این شخص مردی فاضل بوده و کتاب لغت برهان قاطع را که دارای انحطاط فراوان می‌باشد در زمان سلطنت محمد شاه اصلاح کرده‌است.

وی از مردم طسوج آذربایجان و ساکن تبریز بود که از یک خانوادهٔ روحانی برخاست و فارسی و عربی و علوم دینی را فرا گرفت و به سلک روحانیون و اهل منبر درآمد و به دستور محمد شاه تعلیم و تربیت شاهزاده ناصرالدین میرزا ولیعهد را عهده‌دار گردید و با اینکه در آن زمان ملا باشی دیگری در تبریز بود، لقب ملاباشی گرفت و چون به حج رفت و بازآمد به حاجی ملاباشی معروف شد.

طسوجی در سال ۱۲۵۹ ه‍.ق به دستور شاهزاده بهمن میرزا، پسر چهارم عباس میرزا نایب‌السلطنه و برادر اعیانی محمدشاه قاجار، با همکاری میرزا محمد علی‌خان اصفهانی متخلص به سروش شمس الشعرا اصفهانی، ترجمه کتاب «الف لیلة و لیلة» را از عربی به فارسی با نام «هزار و یک شب» به‌عهده گرفت، ترجمه نثر این کتاب مربوط به طسوجی است و سروش نیز به‌جای اشعار عربی آن شعرهای فارسی سروده و انتخاب کرده‌است.

 

عبّاس میرزا (۴ ذی‌الحجهٔ ۱۲۰۳ ه‍.ق/۲۶ اوت ۱۷۸۹ م – ۱۰ جمادی‌الثانی ۱۲۴۹ ه‍.ق/۲۵ اکتبر ۱۸۳۳ م) نامدار به عباس میرزا نایب‌السلطنه، از شاهزادگان قاجار و فرزند فتحعلی‌شاه و آسیه‌خانم دولو بود که در فاصلهٔ سال‌های ۱۷۹۹ تا ۱۸۳۳ م ولایت‌عهد ایران و نیابت سلطنت پدرش در آذربایجان را بر عهده داشت. او پیش از مرگ پدرش درگذشت و پسرش محمد میرزا جانشین او شد.

عباس میرزا در عصر جنگ‌های ایران و روسیه در آذربایجان و قفقاز رشد کرد. فتحعلی شاه در ۱۳ شوال ۱۲۱۳ ه‍.ق/۲۰ مارس ۱۷۹۹ م برای شاهزاده عباس میرزا با عنوان «نایب‌السلطنه» تاج‌گذاری کرد. در همان زمان عباس میرزا حکمرانِ آذربایجان شد. در سال ۱۸۰۳ م، مراسم ازدواج او با دختر میرزا محمدخان دَوَلّو قاجار در تهران برگزار شد. در تابستان ۱۸۰۵ م به‌طور رسمی به سمت حکمران «آذربایجان و قره‌باغ، از قپلان کوه تا دربند» منصوب شد. در جنگ اول روسیه و ایران و در اول ژوئیهٔ ۱۸۰۴ م، با سیسیانوف در ایروان جنگید که نتیجه‌ای قطعی نداشت. این جنگ سرانجام پس از ده سال با انعقاد عهدنامهٔ گلستان با شکست ایران پایان رسید که موجب واگذاری دربند، باکو، و شروان شد. پس از جنگ اول روس و ایران، همراه با برادرش محمدعلی میرزا به عثمانی حمله کرد، اما ناگزیر از صلح شد. جنگ با معاهدهٔ ارزروم پایان یافت. از آنجا که صلح گلستان به حل و فصل نهایی اختلافات روسیه و ایران منجر نشد، در مهٔ ۱۸۲۶ م ارتش روسیه میرک در خانات ایروان را اشغال کردند. در سپتامبر ۱۸۲۶ م، عباس میرزا از طریق شوشی به سمت گنجه پیشروی کرد، اما شکست شدیدی را متحمل شد. روس‌ها به آذربایجان نفوذ کردند و تبریز را در سوم ربیع‌الثانی ۱۲۴۳ ه‍.ق/۲۴ اکتبر ۱۸۲۷ م تسخیر کردند. به موجب شرایط معاهده ترکمانچای، تمام سرزمین‌های شمال ارس به روسیه واگذار شد. افزون بر اینها، ۲۰ میلیون روبل غرامت به ایران تحمیل شد. در پی آن، محافل درباری در تهران او را به‌عنوان طرفدار روس به دیدهٔ مذمت نگریستند.

موقعیت نایب‌السلطنه پس از معاهدهٔ ترکمانچای در برابر برادران رقیب بیش از پیش مورد تهدید واقع شد. خطرناک‌ترین مخالفان نایب‌السلطنه، برادرانش حسینعلی میرزا فرمانفرما و حسنعلی میرزا شجاع‌السلطنه بودند که اولی حاکم فارس و دومی حاکم کرمان بود. شاه وی را فرستاد تا شورشی در یزد را متوقف کند و اتحاد بین حکمرانان فارس و کرمان را از بین ببرد. عباس میرزا در پایان ماه مارس به یزد رفت تا خواهرزاده‌اش سیف‌الملوک میرزا را به حکومت بازگرداند. سپس به سوی کرمان پیشروی کرد و شجاع‌السلطنه را تحت‌الحفظ به تهران برگرداند؛ خسرومیرزا در کرمان به عنوان حکمران جدید نصب شد. در اول ربیع‌الاول ۱۲۴۷ ه‍.ق/ ۹ سپتامبر ۱۸۳۱ م، شاه او را حکمران خراسان معرفی کرد. او حکمرانی آذربایجان را حفظ کرد، درحالی‌که فرزند پنجم او، فریدون میرزا، به نمایندگی از او در دارالسلطنهٔ تبریز مستقر بود. عباس میرزا راهی شرق ایران شد و در تابستان و پاییز سال ۱۸۳۲ م، سرزمین‌های شرق و شمال شرقِ مشهد، خبوشان، سرخس و تربت حیدریه را فتح کرد. در نگاه بیشتر ناظران عینی، لشکرکشی‌های خراسان تلاشی برای جبران شکست‌ها در آذربایجان با کسب پیروزی‌هایی بر دشمنان ضعیف‌تر بودند. عباس میرزا در ۴۴ سالگی بر اثر بیماری در مشهد درگذشت و در حرم امام رضا دفن شد. او بیست و هفت پسر و بیست و یک دختر از خود باقی گذاشت.

شکل‌گیری دارالسلطنهٔ تبریز و انتقالِ ولیعهد به آن، به زعم سید جواد طباطبایی، سرآغازی برای روشنفکری، تجددخواهی و فاصله گرفتن از اندیشهٔ سنتی در ایران شد. عباس میرزا که در مواجهه با قدرت ارتش‌های مدرن اروپایی دچار شگفتی شده بود، سعی در مطالعه و شناخت تمدن جدید نمود. او با داستان‌های اروپایی و نیز احتمالاً با آثار نویسندگان عثمانی آشنا و دربارهٔ وقایع سیاسی در اروپا آگاه شد. پس از برقراری روابط دیپلماتیک با بریتانیای کبیر، نایب‌السلطنه به‌شدت پذیرای نفوذ بریتانیا در امور ایران شد. او مردان جوان را برای تحصیل به انگلستان فرستاد. مجموعهٔ نقشهٔ او از چاپخانه استانبول آمده بود، که نشانهٔ دیگری از ناآشنایی او با زبان‌های غربی است. او تلاش کرد تا قاضیان درستکار در دادگاه‌های شرع حضور داشته باشند. دیوانخانه‌ای تازه در تبریز بنیان گذاشت. او توجه ویژه‌ای به اقلیت‌های مذهبی داشت. اعزام دانشجو به اروپا، جلب مهاجران اروپایی، اصلاحات نظامی، ترجمهٔ آثار اروپایی، برپایی کارخانه‌های گوناگون و چاپخانه از اقدامات وی در جهت اصلاحات بودند. اروپاییانی مانند موریس دو کوتزبو، پیر آمدی ژوبر، جیمز موریه، گاسپار دروویل از آزادمنشی، شجاعت، عدالت‌خواهی و عزت نفس عباس میرزا گفته‌اند و او را ستایش کرده‌اند. با این حال، لوئی گاسپار باراخین، پزشک و افسر فرانسوی که مشاور نظامی عباس میرزا در دوران بین دو جنگ با روسیه بود، عباس میرزا را فردی ناتوان، بدون انگیزه و جاه‌طلب یافته بود. هوشنگ طالع معتقد است عباس میرزا از دانش، شجاعت و مدیریت لازم برای فرماندهی برخوردار نبود و نیز پس از شکست دچار تزلزل روحی می‌شد. با وجود قضاوت‌های متفاوت دربارهٔ روحیات شخصی عباس میرزا، او پس از شکست سنگین و تاریخی در مقابل روسیه، متوجه برتری تمدنِ نوینِ اروپایی و بازماندگیِ ایران از این حرکت شد و به چگونگی جبران عقب‌ماندگی اندیشید. هرچند بیشتر تمرکز او در جهت نوسازی نظامی ایران بود، به گفتهٔ افشین متین عسگری، ایجاد مرکزیتِ قوی در دستگاه دیوان‌سالار و ریشهٔ مفاهیم ملی‌گرایی و مشروطیت در ایران، به اعزام دانشجو به اروپا توسط عباس میرزا بازمی‌گردد.

هزار و یک شب فصل اول قسمت 12