هزار و یک شب فصل اول قسمت 14

50,000 

هزار و یک شب فصل اول قسمت 14

 

هزار و یک شب فصل اول قسمت 14
هزار و یک شب فصل اول قسمت 14

 

این قسمت از کتاب صوتی از ابتدای شب  40  تا پایان شب 40 می باشد و حجم   مگابایتی و طول 30 دقیقه می باشد.

هزار و یک شب فصل اول قسمت 14

 

در انبار موجود نمی باشد

توضیحات

کتاب صوتی هزار و یک شب اثری ماندگار از تیم قدرتمند ققنوس است و به گویندگی خانم عاطفه افروزه و تدوین مهران صابری می باشد.
 

هزار و یک شب فصل اول قسمت 14
هزار و یک شب فصل اول قسمت 14

 

هزار و یک شب فصل اول قسمت 14

به‌گفته علی‌اصغر حکمت این کتاب پیش از دوره هخامنشی در هند به وجود آمده و قبل از حمله اسکندر، به فارسی (احتمالاً فارسی باستان) ترجمه شده و در قرن سوم هجری بعد از حمله اعراب به ایران زمانی که بغداد مرکز علم و ادب بود از پهلوی به عربی برگردانده شده‌است. متأسفانه اصل پهلوی کتاب را زمانی که به عربی ترجمه شد از بین بردند.

او دلیل آنکه کتاب پیش از اسکندر به فارسی درآمده را به مروج‌الذهب مسعودی (درگذشته به سال ۳۴۶ ه‍.ق) و الفهرست ابن ندیم (درگذشته به سال ۳۸۵ ه‍.ق) مراجعه می‌دهد و سپس با اشاراتی به مشابهت هزار و یک شب با کتاب استر تورات استدلال می‌کند که هر دو کتاب در یک زمان و پیش از حمله اسکندر نوشته شده‌اند و ریشه واحد دارند.

نام ایرانی آن هزار افسان است و وقتی به عربی ترجمه شده، نخست الف خرافه و سپس الف لیله خوانده شده، و چنان‌که حکمت می‌گوید در زمان خلفای فاطمی مصر به صورت الف لیلة و لیله (هزار شب و یک شب) درآمده‌است.

کتاب هزار و یک شب به سه نسخه تقسیم می‌شود: نسخه هندی که پیش از دوره هخامنشی به زبان سانسکریت نوشته شده، نسخه ایرانی که ترجمه‌ای از نسخه سانسکریت به فارسی باستان می‌باشد و نسخه عربی که در دوران هارون الرشید از زبان پهلوی به عربی ترجمه شده. می‌توان گفت در تمام ترجمه‌ها تعدادی داستان جدید به آن اضافه شده‌است.

رضا طاهری در مقدمهٔ کتاب قصه‌های ایرانی هزار و یک روز از فرانسوا پتیس دلاکروا ساختار داستانی کتاب هزار و یک شب را از رستهٔ کتاب‌های جامع الحکایات و ادبیات تو در تو می‌داند و ساختار داستانی این کتاب را این گونه بررسی می‌کند: ساختار کمیتی «هزار و یک شب»: ۱۱ داستان دنباله‌دار، ۴۱ داستان بلند و ۲۰۲ داستان کوتاه است و ده‌ها داستان خطی که جمعاً ۲۴۴ قصهٔ کلاسیک است.

بهرام بیضایی از دیگر کسانی که در این زمینه کار کرده‌است و در جواب به شرق شناسانی که ریشهٔ هزار و یک شب را به اعراب و یونانیان نسبت می‌دهند اما از ایرانی بودن آن سخنی به میان نمی‌آورند، چنین می‌گوید:

«هزار و یک شب اصلیتی ایرانی دارد چرا که داستان اصلی یا داستان بنیادین آن ایرانی است و آن قصه خود شهرزاد است.»

هزار و یک شب فصل اول قسمت 14

ملا عبداللطیف طسوجی (… – ۱۳۰۶–۱۲۹۴ ه‍. ق) نویسنده، مترجم و از فضلای عهد فتحعلی شاه و محمد شاه و اوایل عهد ناصری است. این شخص مردی فاضل بوده و کتاب لغت برهان قاطع را که دارای انحطاط فراوان می‌باشد در زمان سلطنت محمد شاه اصلاح کرده‌است.

وی از مردم طسوج آذربایجان و ساکن تبریز بود که از یک خانوادهٔ روحانی برخاست و فارسی و عربی و علوم دینی را فرا گرفت و به سلک روحانیون و اهل منبر درآمد و به دستور محمد شاه تعلیم و تربیت شاهزاده ناصرالدین میرزا ولیعهد را عهده‌دار گردید و با اینکه در آن زمان ملا باشی دیگری در تبریز بود، لقب ملاباشی گرفت و چون به حج رفت و بازآمد به حاجی ملاباشی معروف شد.

طسوجی در سال ۱۲۵۹ ه‍.ق به دستور شاهزاده بهمن میرزا، پسر چهارم عباس میرزا نایب‌السلطنه و برادر اعیانی محمدشاه قاجار، با همکاری میرزا محمد علی‌خان اصفهانی متخلص به سروش شمس الشعرا اصفهانی، ترجمه کتاب «الف لیلة و لیلة» را از عربی به فارسی با نام «هزار و یک شب» به‌عهده گرفت، ترجمه نثر این کتاب مربوط به طسوجی است و سروش نیز به‌جای اشعار عربی آن شعرهای فارسی سروده و انتخاب کرده‌است.

نخستین باری که ترجمه کتاب نامبرده چاپ شده در سال ۱۲۶۱ ه‍.ق در تبریز در چاپخانه سنگی به خط میرزا علی خوشنویس در کتاب المآثر و الآثار صفحه ۲۰۲راجع به میرزا عبداللطیف و ترجمه احوال آن چنین نوشته شده:

«میرزا عبداللطیف طسوجی ادیبی اریب بود و به حکم بندگان اعلیحضرت شهریاری دام سلطانه کتاب الف لیله و لیله را از عربی به فارسی نقل نمود و اثری لایق گذاشت…»

به سال ۱۲۶۴ ه‍. ق، محمدشاه درگذشت و ولیعهد با میرزا تقی خان امیرکبیر به تهران آمد. چون موکب شاه به قزوین رسید، حاجی ملا باشی به عذر پیری از امیرکبیر اجازهٔ سفر عتبات گرفت و فرزند خود را به ناصرالدین شاه سپرد و خود عازم عتبات شد. وی سال‌ها در نجف معتکف بود و همان‌جا درگذشت. درگذشت او به یقین پیش از سال ۱۲۹۷ ه‍.ق بوده‌است.

محمدشاه قاجار

هزار و یک شب فصل اول قسمت 14
هزار و یک شب فصل اول قسمت 14

محمدشاه قاجار(۶ ذیقعده ۱۲۲۲ ه‍.ق – ۶ شوال ۱۲۶۴ ه‍.ق) سومین شاه از دودمان قاجار بود که از ۲۳ اکتبر ۱۸۳۴ تا ۵ سپتامبر ۱۸۴۸ به عنوان پادشاه ایران حکومت کرد. او نوهٔ فتحعلی‌شاه و فرزند عباس میرزا بود. محمدشاه تا پیش از رسیدن به تاج‌وتخت، محمد میرزا نامیده می‌شد و معروف به ولیعهد ثانی بود.

محمد میرزا در کودکی مادرش را از دست داد و پدرش او را به حاجی میرزا آقاسی سپرد که تأثیر زیادی بر شخصیت او گذاشت و در گرایش‌های صوفی‌مآبانه‌اش اثرگذار بود. او در جنگ‌های ایران و روسیه به فرماندهی پدرش شرکت داشت و پس از مرگ پدرش شورایی تشکیل شد که در آن محمد میرزا به ولایتعهدی ایران برگزیده شد. او که در این زمان برای محاصره هرات در خراسان بود به تهران فراخوانده شد و به همراه قائم‌مقام فراهانی به سمت پایتخت رفت و در آن‌جا مناصب پدرش به او رسید. او راهی آذربایجان شد اما مدت زیادی از ورودش به تبریز نگذشته بود که فتحعلی‌شاه درگذشت. محمدشاه برای در اختیار گرفتن تاج‌وتخت خود به کمک قوای روسیه و انگلیس به سمت تهران به راه افتاد. مرگ فتحعلی‌شاه منجر به شورش تعدادی از پسران او مانند ظل‌السلطان و حسینعلی‌میرزا فرمانفرما شد، اما شاه جدید به تدبیر قائم‌مقام فراهانی، صدر اعظم جدید ایران، شورشیان را سرکوب و اوضاع ایران را آرام کرد.

روابط محمدشاه و قائم‌مقام تیره شد و او دستور به برکناری، حبس و سرانجام اعدامش را داد و حاجی میرزا آقاسی را به صدارت برداشت. چندی بعد محمدشاه با نیت برقراری مجدد حاکمیت ایران بر هرات به سمت این شهر لشکرکشی کرد اما با اشغال جزیره خارک توسط انگلیسی‌ها و تهدید به حمله نظامی مجبور به عقب‌نشینی شد. پس از بازگشت به تهران، شورشی توسط علمای شیعه در اصفهان به راه افتاد و او برای سرکوب شورش راهی این شهر شد. همزمان با حضور محمدشاه در هرات، والی بغداد به خرمشهر حمله و شهر را غارت کرد که این مسئله و در کنار مواردی دیگر، ایران و عثمانی را تا آستانه جنگ پیش برد. اما پادرمیانی انگلیس و روسیه از افزایش تنش‌ها و بروز جنگ جلوگیری کرد و در عوض منجر به امضای عهدنامه ارزروم شد. در دوران محمدشاه، تحت فشار انگلستان، تجارت برده در خلیج فارس ممنوع اعلام شد. شاه ابتدا به دلیل مجاز بودن خرید و فروش برده در اسلام با ممنوع‌کردن آن مخالف بود، اما در آخر پذیرفت. از دیگر اتفاقات مهم دوران او، ظهور باب بود که محمدشاه و صدر اعظمش حاضر نشدند با فتوای روحانیون شیعه مبنی بر قتل او موافقت کنند. در سال‌های پایانی سلطنت حال جسمانی او رو به وخامت رفت و پس از چهارده سال حکومت در ۴۲ سالگی درگذشت. پس از مرگش ناصرالدین‌میرزا جانشین او شد.

عصر محمدشاه را از ادوار گرایش به خردگرایی، آزاداندیشی و باستان‌گرایی در ایران برمی‌شمارند. دولت درویشیِ محمدشاه و حاجی میرزا آقاسی منجر به ظهور جنبش‌های اجتماعی پرشماری در سطح کشور شد که خواستار برپایی دولتی سکولار بودند و برخی‌شان حتی علناً به نقد اسلام پرداختند و موجودیت خدا را به چالش کشیدند. این وضعیت و حمایت شاه از آن، روحانیون شیعه را خوش نیامد و از همان آغاز حکومت محمدشاه، به مقابله با او برخاستند. شاه نیز که حکومتی عرفی را از حکومت شرعی مناسب‌تر می‌دانست، در عملی که آن را «امری بی‌سابقه در ایران» خواندند، علیه سیدمحمدباقر شفتی، برجسته‌ترین روحانی شیعه آن عصر، لشکر آراست و شورش او در اصفهان را سرکوب کرد.

هزار و یک شب فصل اول قسمت 14